اولین بافتنی های من
اولین بافتنی های من هستن.برا این کلاهی که بافتم صدتااااااا ذوق کردم.هرکی از دوستام هم میدید عاشقش میشد، ولی اندازه ی نی نی نشد، کوچیک بودکلی دلم سوووووخت.زحمات شبانه روزی ام بر باااااااااااد رفت.فکر نکنم قابل شکافتن و از نو بافتن باشه چون حسابی چفت و بست شده.......
کلی عکس خوشگل گرفتیم با من و نی نی و شال و کلاهش که شبیه کلاه بوقی شده بود، اونم همش پاک شد از گوشیمنمی دونم چرا و چجوری ولی پاک شد دیگهو همچین اتفاقی برای اولین بار بود که در عمر پر برکت گوشی قشنگم رخ میداد و حالا این منم الهه ی شانس!
چند روز پیش بازم رفتیم همون پاساژ کاموا فروش ها،دیگه واقعا همه رنگی رنگی ها رو دوست داشتم ، دو کلاف دیگه هم خریدم.....عاشق رنگهاشونم.....ولی واقعا نمی دونم باید باهاشون چیکار کنم نه شال و کلاه زیر چادر معنی میده نه اصلا زمستون درست حسابی داریم.....
معلم بافتنی ام همدان رفتن.
این هفته بافتنی تعطییییله
تصمیم گرفتم کمی بیشتر به درسام برسم.فعلا با ترجمه ی جزوه ی میکرب درگیرم...امیدوارم از پسش بر بیام.
امروز جمعه ۳ آذر ۹۶
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی